روز برفی
اموز صبح با کلی خستگی از خواب بیدار شدم آخه متینی تو مریض بودی و دیشب خواب راحتی
نداشتی و من هم ایضا.این هفته یاسی جونم تو صبحی هستی و مامان مجبور بود که پاشه
و تو رو آماده کنه.تو هم که طبق معمول سر این که من کلاه و شال گردن نمیپوشم من رو کلی
ناراحت کردی اما باز هم من پیروز شدم چون نمیخوام مریض بشی .وقتی رفتیم پایین داشت
نم نم برف میبارید تو هم نگام کردی و گفتی:مامان راست میگیا هوا سرده.....بعد هم بوسم
کردی ازم معذرت خواستی. قربونت برم من که از دست تو ناراحت نمیشم آخه تو
بانوی کوچولوی دوست داشتنی منی........
هیچ کی مثل تو نداره نمیتونه مثل تو بیاره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی