طغيان عصبانيت قرتي خانم
ياسي جونم امروز داشتم عكسهات رو نگاه ميكردم ،ياد خاطرات افتادم
كوچيك كه بودي هر ماه برات تولد ميگرفتيم آخه تو عاشق تولد بودي تا
حوصلت سر ميرفت دستهاي كوكولوت رو بهم ميزدي و ميگفتي:
ببلد ببلد و شروع ميكردي به قر دادن. . . .
يكي ديگه از خاطرات هم مربوط ميشه به دوران پيش دبستانيت
يه روز با عصبانيت اومدي خونه تا در رو باز كردم،با عصبانيت گفتي:
يا مدرسه يا سرويس؟ همش هم همين رو تكرار ميكردي،هي ميپرسيدم:
چي شده؟جواب ميدادي:انتخاب كن كدومش؟
بابا هم تند تند ارت فيلم ميگرفت،خلاصه بعد كلي پرس و جو فهميدم كه
توي سرويس با روژان سر اينكه كي جلو بشينه حرفتون شده بود كه
عاقبت ،ختم بخير شد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی