تفریح
امروز روز خیلی پر کاری بود.ظهر خاله رویا و خاله لیدا و امیر اومدن خونمونو تا بعداز ظهر موندن
چشمتون روز بد نبینه انگار که زلزله ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ریشتری اومده بود امان از دست متین و امیر
بیچاره خاله رویا ضعف اعصاب گرفته
صد رحمت به تو متینی
عصری که میخواستن برن شما دو تا وروجک کلی نق زدید اما بالاخره با هر ترفندی بود امیر راضی شد که بره راستی کیمیا دختر خاله لیلا رو هم اورده بودن (مامانش سر کار بود)وای که چقد خوردنی شده بود شیرین زبون و ساکت(از لیلا یه همچین دختری بعیده چون خودش خیلی شیطون بود)
شب هم طبق قولی که از دو هفته پیش بهتون داده بودیم رفتیم سینما فیلم خاله سوسکه
متین جونم.شما طبق قولی که به شیطون دادی بازهم ما رو شرمنده کردی
مامان جان سینما جای فیلم دیدن نه جای زورو شدن مردم بیچاره نمیدونستن تو رو نگاه کنن یا فیلم رو هر جند تو هم برای خودت یه پا فیلمی با اون کارها و زبون مثل قندت
خدا بخیر کنه که مریض نشی چون امروز خیلی شیرین کاری کردی
راستی یادم رفت بگم که چقدر سوال میپرسیدی .من نمیدونم توی اون ذهن کوچیک تو چقدر علامت ؟ هست . . . .
بعد از سینما هم رفتیم یکمی برای مامانی و آجی جون خرید کردیم و برگشتیم خونه
من که از خستگی داشتم میمردم اممممممما شما دو تا ناقلللللللللا
ماشاالله انرژییییییییی یکم به من قرض میدید؟
دیگه بسه خیلی خسته ام و خوابم میاد شب بخیر
خوب بخوابید جوجه های من