ياسمن و متينياسمن و متين، تا این لحظه: 21 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

یاسمن و متین جوجه های من

آرزوهای متین

1389/12/11 3:43
نویسنده : مامانی
216 بازدید
اشتراک گذاری

متینی جونم

چند روزی بود که نتونستم از تو بنویسم چون هم تو مریض بودی هم گرفتار کارهای آجی جون

بودم. اما امروز صبح که آجی رو فرستادم مدرسه فرصت رو غنیمت شمردم تا جبران کنم

فینگیل مامان

دیروز بعد از چند روز استراحت رفتی مهد وقتی میخواستم ازت جدا شم یواشی بهم گفتی:

مامانی شماره تلفن محدثه رو از خانم مربی میگیری(آخه هفته گذشته که رفتیم خونه مامان

جون دایی محمد پرسید از محدثه چه خبر کفتی دیگه نمیاد بعد دایی گفت خوب بهش زنگ بزن

که گفتی شمارشو ندارم من کوچولو ام بعد دایی گفت به مامانیت میگم از خانمتون بگیره)

و من هم با عشق نگات کردم و پرسیدم :میخوای چیکار؟ گفتی آخه دایی گفته بود......

از مهد که برگشتی همش یه چیزی زیر لبت تکرار میکردی پرسیدم چی میگی:گفتی:

(یا ایه یا حیوم) گفتم یعنی چی؟گفتی نمیدونی ذکر روز دوشنبه ست دیگه و من تازه متوجه

شدم که میگی :یا حی یا قیوم

تازه یه شعر جدیدم یاد گرفته بودی:

 ای ایران/ ای پرز پر گهن/ ای خاکت سر چشمه کنم و....... 

چند روز پیش شبکه تی وی پرشین یه کلیپ جدید از منصور نشون داد که ترکی بود و تو از اون

روز تا حالا روزی ۲۰ بار کلیپشو میذاری نگاه میکنی و میخونی و اگر هم حواست نباشه باهاش

شروع میکنی به رقصیدن اون هم چه قررررررررییییییییی

تو بیشتر از آجی جون به یاد گرفتن زبان ترکی و انگلیسی علاقه داری خدا کنه بزرگتر هم که

شدی این علاقه رو حفظ کنی و البته کوشش

راستی مامانی

تو به کامران و هومن خیلی علاقه داری به طوری که شاید تو الویتهای ۵ یا ۴ باشه و وقتی تلوزیون

اونها رو نشون میده تو اجازه نمیدی ما شبکه ی دیگه ای رو نگاه کنیم اسم خودت رو گذاشتی

هومن (چون موهاش کوتاهه) به آجی جون هم میگی کامران(چون موهاش بلنده)

پریشب بابایی که از سر کار اومد داشت کیفش رو مرتب میکرد و همچنین پولهاشو جابجا میکرد

یه دفعه تو اومدی ذوق کردی و با خوشحالی گفتی :آهان حالا دیگه پولدار شدیم دیگه من

میتونم برم پیش کامران و هومن......

الهی مامان دورت بگرده که تو چه آرزوهای کوچولویی داری

قشنگم

مثل اینکه داری از خواب بیدار میشی من دیگه تمومش میکنم تا تو بلند نشدی فعلا بای

 دوستتون دارم بهونه های زندگی مامانی  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان نازدونه ها
28 بهمن 89 9:17
سلام عزیزم منم خوشحالم از اشناییت وبا افتخار لینکتون کردم دو گل خوشبوت رو از طرف من ببوس
عمه titi
28 بهمن 89 10:25
الهي بگردم الهي فدات بشم قند عسل با اون ياايه ياحيوم گفتنت قربون دل پاك وآرزوهاي قشنگ وكوچكت اميدوارم خيلي زود به تمام آرزوهات برسي دوست خوبم اميدوارم ياسمن ومتين هميشه صحيح وسالم باشن اگه دوست داشتي به وبلاگ منم سر بزن خوشحال ميشم
مامان فرشته
30 بهمن 89 13:52
وای فدات شم اینجوری نگو می خورمتا ............. نقاشیات که حرف نداره گلم بوسسسسسسسس
مامان پرهام
1 اسفند 89 1:38
سلام مامان یاستین! پسر منم تازگی ها با هر آهنگ و ریتمی نانای می کنه! ببوسشون!