شورای حل اختلاف
سلام پری کوچولوی قهر قهرو:
پنج شنبه قبل از اینکه بریم خونه ی مامان جون،دوباره سر شال و کلاه پوشیدن ناراحتی کردی
من هم که کلی اعصابم بهم ریخته بود،یه کچولوو مماغت رو کشیدم تو هم بهت برخورد و....
وقتی رسیدیم تا چشمت خورد به مامان جون شروع کردی به گله و شکایت ،حالا نگو کی بگو
بعد دایی محمد هم به جمعمون اضافه شد تو هم که خوب میدونی چقدر دوست داره باکلی
آه و ناله البته همراه با اشک خودت رو لوس کردیمنم هم خندم گرفته بود هم ناراحت
شده بودم،نمیدونستم چی بگم،و از چند طرف مورد مواخذه قرار گرفته بودم ،دایی هم
دلداریت میداد،بعد ازت پرسید مامانت چه جوری زدتت؟گفتی همش عصبانی میشه میگه :
میزنمتا (هههههههههههههههههههه)
یه کمم دماغم رو کشید،یه دفعه همه زدن زیر خنده و گفتن :تو هنوز تنبیه نشدی اینهمه
گریه میکنی؟بعد دایی از بچگیاش برات تعریف کرد که مامان جون چه نوازشهایی کردتشون
و تو هم با تعجب و خنده نگاه میکردی ،خاله هم میگفت :وقت دادرسی تمام شده است،
شورای حل اختلاف تعطیل میباشد.......
جیگرتو بخورم نازک،نارنجی مامانی