ياسمن و متينياسمن و متين، تا این لحظه: 21 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

یاسمن و متین جوجه های من

سفر

1390/5/12 13:36
نویسنده : مامانی
763 بازدید
اشتراک گذاری

جوجوهای مامانی ،بالاخره بعداز یه غیبت نسبتا طولانی تونستم آپ بشم،آخه میدونید از وقتی

تعطیلات تابستونی شروع شده مشغولیات ما هم بیشتر شده،یا سر کلاسیم یا نیستیم....

یاسی جونم،تو امسال سرت شلوغتر از من و داداشیه،هم والیبال میری هم ژیمناستیک و هم

رنگ روغن که این یکی رو از بقیه بیشتر علاقه داری هم هنرش رو هم ژستش رو،قربونش برم

متینی هم مثلا نقاشی میره اما سر یک ربع که نقاشیش رو میکشه میگه خب خسته شدم بسه

دیگه بریم بخاطر همین اکثر اوقات اونو تو خونه جا میزاریم.............

شنبه هفته گذشته با دایی حمید و زن دایی فرزانه رفتیم سرعین،موقع رفتن از رشت و آستارا

رفتیم که هوا بسیار بد و شرجی بود،یک شب هم آستارا موندیم که هی بد نبود،صبحش من و

یاسی زن دایی رفتیم بازار آستارا،چون نمیشناختیم از یه آقایی آدرس بازار رو خواستیم،اون

آقاهه در کمال ناباوری ما گفت:200 تومان بدید تا آدرس بدم،ما هم فکر کردیم داره شوخی میکنه

بهمین خاطر من گفتم چرا؟!جواب داد مگه آدرس نمیخواهید!!!!!!!!!!!!و ما هم یه 5 دقیقه ای

مبهوت مونده بودیم؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خلاصه رفتیم بازار همه ی قیمتها فضایی(قربون تهران خودمون) و دست از پا درازتر برگشتیم

بعدازظهر هم رفتیم شهرک صدف برای شنا،یه تنی به آب زدیم و دم دمای غروب راه افتادیم به

سمت سرعین،این دفعه من و جوجه هام و زن دایی تو یه ماشین و باباجی و دایی تو یه ماشین

دیگه بودن،هر چقدر تو راه آستارا عذاب دیده بودیم برعکس جاده اردبیل با صفا و خنک بود،تو

گردنه حیران هم نگه داشتیم برای استراحت و جوجه خوری،که خودش ماجراهایی داشت،ساعت

10 بود که رسیدیم سرعین،دو،سه روزی موندیم،خیلی خوش گذشت مخصوصا دریاچه و خرید و

آبگرم و ..........متینی ،اصلا فکر نمیکردم که بری تو آبگرم،ولی برعکس تصورم همش تو آب بودی

و میگفتی بازم بریم،ماشاالله به این تحمل،در کل سفر خوبی بود،مخصوصا که شما دوتا جوجه

هم منو اذیت نکردید و بچه های خوبی بودید و آبرو داری کردید.....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)