ياسمن و متينياسمن و متين، تا این لحظه: 21 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

یاسمن و متین جوجه های من

متین هوی چی!!!!

                                                                 قربونت برم متینم                تو اگه مامان رو نداشتی برا کی ناز میکردی جیگر ؟!!!!!!               &...
17 اسفند 1389

درد دل

                الان که دام باهاتون درد دل میکنم شما دوتا فرشته کوچولو خوابید امشب دلم خیلی گرفته،هر سال این موقع که میشه دل مامانی پر از غصست آخه ما الان از خودمون خونه نداریم ،امشب صاحب خونمون برای تمدید قرار داد اومده بود،آدم بدی نیست اما یکمی پولکی....نمیدونم چی شد که یدفعه هوای دلم بارونی شد و بند هم نمیومد.................. بنده خدا بابایی هر چی زحمت میکشه بابت اجاره و شارژ و خرج تحصیل شما و .....غیره میشه،و به سختی میتونیم پس انداز کنیم،امسال بیشتر از هر سالی ناراحت بودم چون شماها دارید بزرگ میشید و باید آیندتون تامین باشه،هر...
17 اسفند 1389

مشاجره پری کوچولو

                                پری کوکولوی مامانی                                           الان یه یک ساعتی میشه که ازمدرسه اومدی ،من و داداشی خواب بودیم ، یدفعه احساس کردم که یکی داره بوسم میکنه،چشمم رو که باز کردم دیدم فرشته ناز خودمه،قربون اینهمه مهر و محبتت برم ...
16 اسفند 1389

یه کوچولو آپ شدم

  سلام جوجه های من اول بگم که اون دو تا جوجوی بالا تمثیلی از شما دوتا جوجست!!!!! این چند روز اخیر نتونستم بیام اینجا چون که دو روز آخر هفته خونه ی مامان جون بودیم از دیروز هم شروع کردم به خونه تکونی که اول هم از خلوتگاه شما جوجوها شروع کردم چون شما مقدمترید!!!!!!! امشب کار اتاق شما دوتا وروجک تموم شد الان هم شما دوتا ملوسکم تو خواب نازید که بابایی دو ساعت پیش با کلی ترفند بردتتون خوابوند آخه شما آخر انرژیید اون هم از نوع هسته ای !!!!! مثلا میخواستید به من کمک کنید   ا ما ....... آخرش هم بنده با کمال میل عطاش رو به لقاش بخشیدم   الان هم با اجازتون میخوام ب...
16 اسفند 1389

پاسخ دکتر به مشکل متین

متینکم عشق مامان امروز با کلی نگرانی دعا همرا بابایی بردیمت دکتر که اول برات عکس نوشت بعد از اینکه جواب عکسو دید گفت که هنوز کاملا نرسیده و یکسری رژیم و دستور غذایی داد از جمله اینکه خوردن شکلات و کاکائو و سس و... ممنوع! گفت :اگه این موارد رو تا ۸ سالگی رعایت کنی احتیاجی به عمل کردن نست و به امید خدا خوب میشی حالا من موندم که از فردا چه جوری تو رو از خوردن شکلات منع کنم اما چاره ای نیست کم کم عادت میکنی فقط ۱۰۰ سال اولش یکمی سخته ..... در ادامه میخوام از تمام دوستانی که نگران حال پسرکم  بودند تشکر و قدر دانی کنم از همین جا روی ماه همگیتون رو میبوس...
12 اسفند 1389

طغيان عصبانيت قرتي خانم

ياسي جونم امروز داشتم عكسهات رو نگاه ميكردم ،ياد خاطرات افتادم كوچيك كه بودي هر ماه برات تولد ميگرفتيم آخه تو عاشق تولد بودي تا حوصلت سر ميرفت دستهاي كوكولوت رو بهم ميزدي و ميگفتي: ببلد ببلد و شروع ميكردي به قر دادن. . . . يكي ديگه از خاطرات هم مربوط ميشه به دوران پيش دبستانيت يه روز با عصبانيت اومدي خونه تا در رو باز كردم،با عصبانيت گفتي: يا مدرسه يا سرويس؟ همش هم همين رو تكرار ميكردي،هي ميپرسيدم: چي شده؟جواب ميدادي:انتخاب كن كدومش؟ بابا هم تند تند ارت فيلم ميگرفت،خلاصه بعد كلي پرس و جو فهميدم  كه توي سرويس با روژان سر اينكه كي...
12 اسفند 1389

قهر مادر و دختر

باشه ياسمن خانم حالا با ماماني قهر ميكني؟وقتي خودت مامان شدي اونوقت بهت ميگم. . . . ظهر كه از مدرسه اومدي من خيلي كار داشتم تو هم همش من رو صدا ميكردي و سؤال ميپرسيدي،بهت ميگفتم صبر كن كارهام تموم شه ميام اما تو و و و و ماشاالله صبر كه هيچ نصفشم نداري ،يه نيم ساعتي گذشت ديدم ازت خبري نيست اومدم ديدم روي تخت خوابيدي يه شكايت نامه ي بلند بالا هم نوشتي خلاصه هم كلي با ،بابايي خنديديم(به خاطر متن و غلط املاييت)و هم من كلي عذاب وجدان گرفتم،البته بعد از اينكه بيدار شدي با هم آشتي كرديم عكس نامت رو گرفتم خدا بخواد فردا ميزارم تو سايت آخه الان نيمه شبه كه...
12 اسفند 1389

دخترک قدر شناس من

      فرشته کوچولوی من الان که دارم برات مینویسم ،تو تو خواب نازی دیروز حدودا ساعت ۷ یا ۸ شب بود که یدفعه یادت اومد باید برای درس علومت تحقیق بنویسی،من هم اولش کم عصبانی شدم که چرا اینقدر دیر بفکرش افتادی؟تو هم کلی خواهش کردی تا باهات همکاری کنم،من هم به شرط اینکه دوباره تکرار نکنی قبول کردم،خلاصه کلی تو اینترنت گشت زدیم تا کمی مطلب پیدا کردی ،ساعت نزدیک ۱۱ بود و تو داشتی بیهوش میشدی اما نمیخواستی بخوابی،میگفتی باید خودم بنویسم،به هر زحمتی بود راضیت کردم که بخوابی اما قول گرفتی صبح ساعت ۵ بیدارت کنم،اما من که دلم نیومد،خودم با دستخطی شبیه ساز شده،...
12 اسفند 1389

حسين كلوچه عمه

این عکس مربوط به حسین عشق عمه ست،توی این عکس حسین یک سال و هشت ماهشه ،اینجا هم تولد ۸ سالگی یاسی جونمه عمه قربونت بره با اون یا یا (رویا) گفتنت،دلم برات یه ذره شده جیییییییییگر ...
11 اسفند 1389